یک غزل . اما تمامش درد بود

ساخت وبلاگ
یک غزل . اما تمامش درد بود

قصه تنهایی یک مرد بود

غصه مردی که در باغ دلش

هرچه گل رویید رنگش زرد بود

او که جنسش از بهاران بود اما قصه اش

یک زمستان بلند سرد بود

بارها پرسیده ام این روزگار بی وفا

از چه در حقش چنین نامرد بود

مرد تنها لحظه ای احساس آرامش و بعد

بر سر دوش هزاران مرد بود

او که تابوتش چنین بر دوش مردم میرود

روزگاری شاعری پردرد بود 
 
منبع : http://www.sorayya652002.blogfa.com/

همسفرزندگی...
ما را در سایت همسفرزندگی دنبال می کنید

برچسب : یک غزل از حافظ,یک غزل کوتاه از حافظ,یک غزل از سعدی,یک غزل زیبا,یک غزل از حافظ با معنی,يك غزل از حافظ,یک غزل,یک غزل حافظ,یک غزل ناب,یک غزل ساده از حافظ, نویسنده : 0hamsafarzndki4 بازدید : 380 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 6:14